Persian Motorcycle Club --موتور سيکلت --www.motorkadeh.com-موتورکده - اولین کلوپ موتورسواری ایرانی در جهان

Sunday, December 30, 2007

موتور تاکسی در تهران: معامله زمان با مرگ

وقتی ترک موتور نشسته ای و چشم هايت را می بندی تا نبينی چطور موتورسوار، ماشين هايی که از روبرو توی شکمت می آيند را رد می کند، يا وقتی پاهايت را تا حد ممکن به هم می چسبانی تا موقعی که موتور از لابلای ماشين های پشت ترافيک با سرعت عبور می کند، پاهايت به گلگير آن ها نخورد، فقط به اين فکر می کنی که تو زودتر از بقيه به قرارهايت خواهی رسيد.
يک موتور تاکسی در تهران

همين فکر است که راضيت می کند جانت را کف دستت بگيری و کنار خيابان بايستی و به يکی از همان ها بگويی: موتور! ... چند می بری؟

چند سالی است موتور سوارهايی که به عنوان تاکسی کار می کنند، از خيابان های مرکزی تهران،‌ پايشان را فراتر گذاشته اند و در سطح شهر هم مسافرهايی را که برای رسيدن به مقاصدشان عجله دارند، شکار می کنند. آيا علت، تنها در نياز مسافران به جابجايی سريع در يکی از شلوغ ترين پايتخت های دنياست؟

کاظم، ۴۲ ساله که يک بچه ده ساله دارد، مهندس برق است. اخيرا شرکت پيمانکاری اش با تعداد زيادی کارگر ورشکست شد.

او اين روزها را پشت موتور می گذراند و مسافر جابجا می کند: "فعلا موقت مسافرکشی می کنم تا کاری پيدا کنم. روزانه ۱۰ تا ۱۵ هزار تومان درآمد دارم. موتور هم خرج زيادی ندارد. به هر حال می گذرد".

از سر خيابان لارستان در تخت طاووس (مطهری) تا اول بخارست ۱۰۰۰ تومان.

حميد، راننده جوان تاکسی درباره علت روی آوردن افراد به مسافر کشی، معتقد است: "اغلب راننده های آژانس و خيلی از موتورسوارهايی که مسافر جابجا می کنند، ورشکسته اند. سال گذشته اموال من را هم بردند و ‌الان به صورت موقت در يک آژانس به کار مشغول ام".

رضا، جوان بيست ساله ای که در رستوران به عنوان موتور سوار کار می کند نيز همين وضع را داشته است: "قبلا در يک دفتر ثبت اسناد، کارپرداز بودم. آنجا ورشکست شد، من هم بيکار شدم. الان قبل از ساعت ۱۱ و بعد از ساعت سه بعد از ظهر، که زمان بيکاری ام است، در خيابان ها مسافر کشی می کنم. در آمدم از کار رستوران، ۸۰.۰۰۰ تومان در ماه است و کفاف زندگی با زن و بچه و اجاره خانه را نمی دهد". او قصد دارد برای ادامه زندگی به محل تولد خودش يعنی ماسوله بازگردد.

اما مجيد چهل ساله که حدود ۴ سال با موتور شخصی اش رفت و آمد می کند، می گويد:"هيچ وقت به اين که محل درآمدم مسافر کشی باشد، فکر نکردم". آن طور که خودش می گويد، حداقل سه بار تا مرز ورشکستگی هم رفته است.

افراد ديگری هم هستند که از سر ناچاری با اين وسيله، درآمد کسب می کنند. سيف الله، ۴۵ سال دارد و جانباز شيميايی است: "سه تا بچه دارم، اجاره نشين هم هستم. با اين کار فقط کاسه گدايی ام را دارم پر می کنم". آن روز نامه ای گرفته تا برای درمانش ببرد بيمارستان ساسان: "سر پاکستان در خيابان عباس آباد تا اوايل خيابان ويلا، ۱۵۰۰ تومان".

فرشته مرگ، ترک موتور

يک موتور تاکسی

حامد ۲۴ ساله است و خودش چند باری ترک موتور نشسته: "وقتی موتوری ها را می بينم (به عنوان مسافر کش يا عادی)، فکر می کنم يک عده جان برکف اند. به خصوص با طرز رانندگی شان. يک عده انسان که جانشان را کف دستشان گرفته اند و در خيابان ها حرکت می کنند".

وقتی صحبت از خطرات موتورسواری می شود، حميد خاطرات خودش برايش زنده می شود: "۶ سال از سال ۷۱ تا ۷۶ در نظام آباد موتور سوار می شدم. در بد راندن، اگر نفر اول نبودم، پنجم بودم. ۲ بار تصادف کردم. يک بار زمين خوردم و کاپشنم پاره شد. يک بار هم پژو بهم زد، با سر رفتم تو شيشه اش. اگر کلاه نداشتم، الان اينجا نبودم. بعد از تصادف که داشتم با موتور می رفتم تعميرگاه، مادرم نفرينم کرد، منهم موتورم را فروختم".

او با اين که بعد از فروش موتور يک بار ترک موتور نشسته، معتقد است: "آدم که تجربه پيدا می کند، خيلی از کارها را انجام نمی دهد. موتور به هيچ وجه امنيت ندارد. اگه بين دو تا ماشين گير کنی، کمترين اتفاقی که می افتد اين است که جفت پاهايت پلاتين می شود".

احسان ۲۶ ساله که به قول خودش طی ۴ سال حداقل روزی يک بار با موتور – تاکسی جابجا می شده، با اين که به خطرات اين کار واقف است، می گويد: "تا الان که سالمم. هر بار هم که ترک يک موتور سوار نشستم، بهش تاکيد کردم آهسته براند؛ چون می دانستم سر چهار راه ها، پشت ماشين ها گير نمی کنم و به هر حال سريع تر از ماشين به مقصدم می رسم".

اما مرگ، حادثه تکراری تصادفاتی است که يک طرف آن، موتورسوار بوده است. حميد ماجرای پدری را تعريف می کند که پسرش با موتور کشته شده بود: "در مراسم فوت يکی از اقوام در بهشت زهرا، مردی سر قبر پسرش نشسته بود. پسرش موتورسوار بود. پدرش می گفت با مرگش جان چهار نفر را نجات داده است. دو تا کليه اش را داده بودند به دو نفر. قلبش را به يک نفر بخشيده بودند و خودش هم موقع رانندگی برای اين که با يک پير زن تصادف نکند به تير چراغ برق برخورد کرده بود".

چرا موتور- تاکسی؟

با وجود همه اين خطرات که مرگ و نقص عضو، از جمله عواقب آن می تواند باشد، چرا عده ای هنوز هم اين وسيله را برای تردد و جابجايی انتخاب می کنند؟

مجيد،۴۰ ساله، در حالی که ادعا می کند هنگام استفاده از موتور، هيچ وقت به خطرش فکر نکرده، می گويد: "اگر عجله داشته باشم و با وسيله ديگری نتوانم به مقصدم برسم، ‌حتی با کت و شلوار و کراوات هم ترک موتور می نشينم".

حميد با آنکه موتور را خطرناک می داند، اما يک بار بعد از فروش موتور شخصی اش برای اين که به کارش برسد سوار موتور شده است: "می خواستم از نظام آباد ظرف مدت يک ربع، بروم يوسف آباد. البته راننده موتوری که سوار شدم، نمی توانست خيلی تند برود، برای همين ازش اجازه گرفتم که خودم بنشينم. هرچند با ديوانگی تمام می راندم، اما باز هم به کارم نرسيدم".

احسان، از جريان ساده ای می گويد که او را معتاد موتورسواری کرد: "سر سه راه جمهوری بودم، يک موتورسوار پرسيد: آقا موتور؟ گفتم فلان جا چند؟ قيمت داد، سوار شدم و از آن به بعد تا سال ۸۳ که تهران بودم، هر روز با موتور جابجا می شدم. سرعت، برای من نقش مهمی داشت. رفتن از خطوط ويژه و پياده روها و گذشتن از بين ماشين های پشت ترافيک، ويژگی هايی است که موتور را سريع تر از ماشين می کند".

حامد که خيلی کم از موتور – تاکسی استفاده کرده، درباره علت استفاده اش ازموتور می گويد: "زمستان امسال، آخرين باری بود که از اين وسيله به عنوان تاکسی استفاده کردم. کلاسم دير شده بود؛ ظرف ۱۰دقيقه از طالقانی رسيدم ستارخان".

او اما الان فکر می کند جانش را بيشتر از "وقتی" که احتمال دارد از دست بدهد، دوست دارد.

"تصادف به خاطر کلاه ايمنی"

از سال گذشته، برخی سخت گيری ها در مورد موتورسواران در جهت رعايت قوانين راهنمايی و رانندگی از جمله استفاده از کلاه ايمنی اعمال شد. اما هنوز بسياری از موتور سواران، از کلاه ايمنی استفاده نمی کنند.

رضا ۲۰ ساله، حتی معتقد است: "هر بار که کلاه سرم می گذارم، تصادف می کنم. چون ديد کافی ندارم. البته بدون کلاه، پليس جريمه می کند، اما طی ۲۰ روزی که موتورم را خريده ام، هنوز با من کاری نداشته اند".

محمد ۲۹ ساله هم که کارش جابجا کردن مسافر با موتور است، کلاه سرش نمی گذارد. وقتی علت اش را می پرسم، می گويد: "الان هوا گرم است. کلاه، موهايم را به هم می ريزد".

البته کسانی هم هستند که به اجبار يا از روی انتخاب خودشان، با وجود همه مشکلات، از کلاه ايمنی استفاده می کنند.

فريبرز ۳۳ساله، با اين که از سردرد هنگام استفاده از کلاه شکايت دارد، بازهم کلاه سرش می گذارد. برای او، خطری که از بيخ گوشش گذشته و از يک تصادف، سالم بيرون آمده بود، مشوقی بود برای تحمل سنگينی کلاه ايمنی.

رعايت قوانين تنها به کلاه ايمنی ختم نمی شود. محمد رضا آن روز صبح ۸۰۰۰ تومان (همه پولی که تا ۶ بعد از ظهر، کار کرده بود) به پليس داده بود که موتورش را به دليل نداشتن بيمه، نخواباند.

حميد از اين هم فراتر می رود و می گويد: "موتور وسيله تک سرنشين است. مسافر که سوار می کند، از نظر قانون، مرتکب خلاف شده است. به اين ترتيب وقتی ترک موتور نشستی، اگر اتفاقی برايت بيافتد، ‌هيچ کس، از جمله قانون، از تو حمايت نخواهد کرد. راننده موتور هم که معمولا از عهده پرداخت خسارت بر نمی آيد".

از طرف ديگر، يکی از دلايل سرعت عمل موتور نسبت به ماشين، مراعات نکردن قوانينی است که با آن، دست و پای راننده اتومبيل بسته می شود.

احسان در اين باره معتقد است: "شکسته شدن قوانين لذتی ندارد، اما برای من مهم اين است که وسيله ای را انتخاب کنم که مرا سريع تر به مقصد برساند".

۲۸ مهر دو سال پيش، روزنامه همشهری، وابسته به شهرداری تهران، از اجرای طرح تازه ای در موسسه پيک باد پا، خبر داده بود که بر اساس آن، پديده ای به نام موتور - تاکسی، شکل قانونی به خود می گيرد.

از سال ۱۳۷۴ تاکنون، پيک بادپا به عنوان واحدی در شهرداری تهران برای جابجايی بار و حمل اشيا به صورت سريع، ايجاد شد و هنوز نيز موتورسوارهای آرم دار پيک بادپا، در گوشه و کنار تهران، به جابجايی اشيا می پردازند. اما همچنان حمل مسافر توسط اين موتورسواران، ممنوع است.

موتورسيکلت هيدروژنی 'بيش از حد بی سر و صداست'

نخستين موتور سيکلت هيدروژنی با يک مشکل جدی روبروست: اين وسيله نقليه بيش از حد بی سر و صداست که می تواند خطرناک باشد.
موتورسيکلت مجهز به سلول سوختی
روز سه شنبه در لندن از يک نمونه اوليه از اين موتور سيکلت که می تواند به قيمتی بيش از 8300 دلار (4500 پوند) عرضه شود پرده برداری شد.

مشکل موتور سيکلت مجهز به "سلول سوختی"، که هيچ نوع آلودگی توليد نمی کند، اين است که بيش از حد بی سر و صداست.

کارشناسان می گويند می توان يک صداساز مصنوعی روی اين موتور نصب کرد، اما گروه هايی که برای کاهش آلودگی صوتی مبارزه می کنند گفتند که از دورنمای ورود موتورسيکلتی به بازار که عاری از صدای گوشخراش معمول موتورسيکلت هاست استقبال می کنند.

سازندگان نيز به نوبه خود گفتند که صداساز مصنوعی که در صورت لزوم می توان آن را خاموش کرد، می تواند عابران و ساير رانندگان را از نزديک شدن موتورسيکلت آگاه کند.

حداکثر سرعت اين وسيله نقليه که "ای ان وی" (Emissions Neutral Vehicle) نام دارد، 80 کيلومتر در ساعت با بردی 160 کيلومتری است و پيش از آنکه نياز به شارژ کردن داشته باشد می تواند چهار ساعت بی وقفه کار کند.

طراحان اين موتور می گويند که بخار آب متصاعد شده از آن از فرط پاکيزگی قابل نوشيدن است.

منبع متحرک انرژی

اما درحالی که آلودگی صوتی آن از يک کامپيوتر شخصی بيشتر نيست، مشتاقان موتور سيکلت رانی ادعا می کنند که اين "ای ان وی" فاقد عنصر "هيجان" است.

جف استون از "فدراسيون موتورسيکلت رانی بريتانيا" به بی بی سی گفت: "هر صدايی بخواهند می توانند به آن اضافه کنند، ولی اين صداها هرگز جای سر و صدای يک موتور واقعی را که موتور سيکلت ران ها در پی آن هستند نمی گيرد."

اما پيتر ويکهام، مدير "انجمن کاهش صداهای مزاحم" که می گويد موتورسيکلت ها از جمله بدترين مزاحمان صوتی هستند، از انديشه ظهور يک موتور بی سر و صدا استقبال کرد.

او گفت: "اما اگر قرار باشد يک صداساز مصنوعی به آن اضافه شود، پس فايده توليد يک موتور بی سر و صدا از اول چه بوده؟."

دکتر هری بردبری، مدير کل شرکت بريتانيايی "انرژی هوشمند" که اين موتور را توليد می کند گفت که هدف از نصب صداساز مصنوعی ايجاد صدايی خفيف برای مقاصد ايمنی است به طوری که مزاحمت ايجاد نکند.

وی همچنين توضيح داد که سلول سوختی اين موتور که به اندازه يک کيف دستی و انباشته از هيدروژن فشار بالاست را می توان از موتور جدا کرد، بنابراين امکان استفاده از آن به عنوان يک منبع متحرک انرژی که نيروی مورد نياز ساير وسايل را تامين می کند وجود دارد.

وی گفت که چشم انداز توليد يک منبع متحرک انرژی هيدروژنی از منابع گوناگون، از جمله محصولاتی مثل سويا و نيشکر، می تواند در مناطق دورافتاده يا کشورهای در حال توسعه که ايجاد شبکه های وسيع الکتريکی در آنها به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نيست، مفيد واقع شود.

Mehdi Asghari (Hadi-Busa)

Mehdi Asghari (Hadi-Busa)
San Francisco, USA